فرمت فایل :word (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 12 صفحه
يكي از مباحث بسيار مهم در فلسفه اخلاق اين است كه تعيين نمايد خاستگاه اصول و يا احكام اخلاقي چه چيزي مي تواند باشد. چه چيزي يا چه كسي مي تواند مشخص كند كه: ظلم قبيح است . عدل حسن است ، راستگويي خوب است ، منشاء اين مفاهيم اخلاقي چيست؟ آيا خداوند است؟ عقل ، فطرت ، جامعه ، و يا طبيعت . بر همين اساس ديدگاه هاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد ، اما در اين مختصر ، ما فقط به بررسي ديدگاه كساني مي پردازيم كه منشاء قضايا و اصول اخلاقي را طبيعت مي دانند. در اينجا طبيعت به معناي وسيع كلمه به كار رفته است، طبيعت هم مبتني است بر جهان پيرامون ما و مهم مبتني است بر طبيعت كنشگر اخلاقي ، اين برسي مساله طبيعت به ما كمك مي كند كه از تصور نوعي اخلاق منفي يا جبري رهايي يا بيم و مطمئن باشيم كه اخلاق امر مثبتي است و نه منفي. گاهي چنين پنداشته مي شود كه اخلاق و رعايت مسايل مربوط به آن كار بسيار دشواري است. گويي انسان بهرمند از اخلاق ، بار سنگيني را بر دوش كشيده است و گمان مي رود كه اخلاق فهرستي از اوامر و نواهي است ، اين كار را بكن ! آن حرف را نگو، شايسته نيست تو آن كار را انجام دهي ! بعضي معتقدند كه چنين اخلاقي براي بردگان است و نه براي انسان هاي آزاد ، اگر اينگونه باشد ، چگونه مي توان از مراجعه با چنين اخلاق اختناق آوري اجتناب و دوري كرد. گفته مي شود اين امر هنگامی ميسر است كه اخلاق را بر پاي « طبيعت انساني » بنا كنيم كه در واقع خود نوعي انسان شناسي براي چگونگي رفتار اخلاقي مي باشد . اما نه انسان شناسي از نوع انسان شناسي تجربي و ماترياليستي دارويني و فيلسوفان خلف او همچون هيوم و يا صرفاً از نوع انسان شناسي ايده آليستي افلاطوني. از اين رد براي درك هر چه بهتر نظريه طبيعت گرايي اخلاقي لازم است مطالبي را درباره طبيعت و غايت ، طبيعت انساني ، طبيعت و خير بيان كنيم تا زمينه اي براي فهم اين ديدگاه فراهم شود.
نام فایل | حجم فایل |
---|---|
Falsafe-Akhlaq_847645_6932.zip | 18.5k |